نیاز دارم به نوشتن.
سختیه نوشتن توی وبلاگ اینه که به نت وصل بشم و وارد پنل بشم و با اون دنگ و فنگ ها بنویسم
دلم میخواد روی کاغذ سریع هرچی میخوام بنویسم
نوشتن توی نوت گوشی هم واسم راحته و چند روزه مقاومت کردم چون میخوام گوشی رو ترک کنم ولی امروز دیدم واقعا حالم بده و اگه یه نوت توی گوشی آرومم میکنه پس از خودم دریغش نکنم.
این روزا حالم خیلی بده
از دست و پنجه نرم کردن با ضعف ها و مشکلات روحی بگیر تا تموم شدن درس و بیکاری و بی پولی و بی هدفی تا آرزو های رنگارنگ که وول میخوره توی سرم و نمیدونم چقدر واسم خواستنی هستن
یه جوریم این روزا نه کاری پیدا میکنم نه درسی رو پیدا میکنم که درست و درمون باشه و نه میدونم چی میخوام!
نشستم کنج اتاق و یه مشت کتاب چیدم دورم که باید بخونم و از سرم وا کنم ولی دریغ از ورق زدنشون حتی.
حتی دیگه حوصله صبح از تخت بیرون اومدن رو ندارم و رسیدن به سرو وضع خودم.
کاش میشد یه دلخوشی پیدا کرد
کاش میشد به چیزی چنگ انداخت و از این باتلاق بیرون اومد
کاش .
امان از این کاش ها.
نمیشه که هیچ دلخوشی توی این زندگی نباشه!
یه چیزی هست حتما ولی پیداش نمیکنم!
یه دلخوشی
یه آب باریکه واسه درآمد که یاد بگیرم استفاده از پوله که خوشی میاره نه خودش
یه رشته برای ادامه تحصیل بیش از هروقت دیگه ای تشنه ی درس خوندن هستم و دلم میخواد درست حسابی دیگه بخونم چیزی رو.
یه پیروزی که بیاد بشوره ببره همه شکست هامو.
من یه پیروزی عظیم لازم دارم نه شکست پشت شکست.
درباره این سایت